زندگی زیباست دوست من
اگر باور نمی کنی , لحظه ای را تصور کن که
آدامست می پرد توی گلویت , نفست می گیرد و صورتت سیاه می شود
و حس می کنی الان است که بمیری
داغ میشوی و همه جای تنت را عرق سردی می پوشاند
دستت را به هر چیز که نزدیکت باشد چنگ میزنی و چشمانت از حدقه می زند بیرون
آنوقت کسی می زند به پشت , " گرومب "
و همان تکه کوچک آدامس از حلقومت می پرد بیرون
و بعد ,
با تمامی وجودت نفسی عمیق میکشی
و اگر ذره ای احساس داشته باشی حس می کنی که
زندگی چقدر زیباست ...
تنهایی زیباست دوست من
مثل همان لحظه ای که توی اتاقت تنها نشسته ای , و آدامست را باد می کنی
آنقدر که اندازه یک بادکنک می شود
و بعد می ترکد و می چسبد به تمام صورت
و تو خنده ات میگیرد
و آهسته لایه های نازک آدامس را از روی پوست صورتت , بر می داری ...
مرگ زیباست دوست من
لحظه ای را تصور کن که نشسته ای روی صندلی
دستهایت را چین و چروک و غبار گذشت زمان پوشانده است
و قلبت ,
خسته از تپیدن , سرش درد می کند
صدای خنده چند کودک از حیاط خانه به گوش می رسد
و تو با چشم های بسته , خواب روزهای جوانی ات را می بینی
خواب می بینی دوباره جوان شده ای
و این بار جوانی ات با گذشته هم فرق می کند
هر قدمت , مثل پریدنی می ماند بلند و سبک
چند قدم می دوی و بعد ,
شناور و سبک بال , روی ابرها غلت می زنی
دیگر نقرس و دیسک کمر و تنگی شریان , اذیتت نمی کند
و چشم هایت هم خوب , همه چیز را درک می کند
تولدت مبارک.
شاد و پایدار باشید.